تیر یکی از نگهبانانی بود که توسط پانتئون خلق شد تا ارتش مخلوقات تایتانی را در جنگ علیه خدایان باستان رهبری کند. تیر قدرت و شجاعت آگرامار را به ارث برد وهمراه با اودین توانست راگناروس یکی از مخرب ترین اربابان عنصری را شکست دهد. بعد از شکست خدایان تیر به عنوان قدرتمند ترین جنگجو نگهبانان شناخته شد.
در عصر شکل دهی به ازراث، تیر بصورت مخفیانه اژهاییان اولیه را زیر نظر گرفت، بخصوص یک اژدهای باهوش بنام مالیگوس٫ گالاکراند شروع به کشتن و خوردن اژدهاییان اولیه کرده بود و در نهایت اجساد این اژدهاییان به اژدهاییان آندد تبدیل می شد. تیر مالیگوس را از حضورش آگاه کرد و از او و دوستانش درخواست کمک کرد.آنان چندین بار با گالاکراند درگیر شدند و در نبرد آخرشان گالاکراند دست تیر را بلعید. مالیگوس تخته سنگی را در گردن گالاکروند فرو کرد و با نفس یخی خود مانع خارج شدن آن شد، در نهایت نلثاریون ضربه نهایی به تخته سنگ وارد کرد وآن را کاملا در گردن گالاکروند فرو کرد که منجر به خفگی و مرگ گالاکروند شد.تیرتوسط دیگر نگهبانان به خانه برده شده بود،و بعدها یکی از دوستانش به نام جوتون به تیر کمک کرد و یک دست نقره ای جایگزین دست از دست رفته اش کرد و نماد جدید تیر را به پتکش اضافه کرد. تیر سپس نزد اژدهاییان بازگشت. او توانسته بود دیگر دیدبانان را قانع کند که به اژدهاییان برای دفاع از ازراث قدرت بدهند. با اینکه اودین مخالف اینکار بود اما مابقی دیدبانان تصمیم خود را گرفته بودند، بنابرین با پانتئون ارتباط برقرار کردند و تایتانها هرکدام قدرت و وظیفه ی خاصی به این اژدهاییان بخشیدند.
زمانی که لوکن بخاطر نجوا های یاگ ساران فاسد شده بود بیشتر دیدبانان را تحت کنترل خود در آورد. تیر که مدتها بود به رفتارهای لوکن مشکوک شده بود ازین اتفاقات تعجب نکرد، بنابرین به همراه آرکیداس، آیرونا و تعدادی از مخلوقات تایتانی مثل ارثنها، مکانومها و وریکولهای استورم پیک از اولدوآر فرار کردند.
بعد از مدتی لوکن وریکولهای وینتراسکورن را برای نبرد با ارثنها فرستاد. در طی این نبرد تیر و آرکیداس سریعا از مخفیگاه خود خارج شدند و ارثنها را در نبرد رهبری کردند و وریکولها را به عقب راندند. اما بار دیگر وریکولهای وینتراسکورن سوار بر اژدهاییان اولیه بازگشتند. تیر به ناچار از سیمایان درخواست کمک کرد و به کمک سیمایان نبرد به پیروزی رسید. درنهایت ایسرا و نوزدورمو باقی مانده ی این وریکولها را در شمال کالیمدور به خوابی بی پایان فرو بردند.
بعد از شکست وینتراسکورنها، تیر تصمیم به مبارزه با لوکن گرفت، در غیر این صورت او به ایجاد درگیری ها ادامه می داد تا هرچیزی را که بتواند نابود کند. تیر و دوستانش تصمیم گرفتند دیسکهای نورگانون را بدست آورند تا علت و شدت خیانت لوکن را دریابند. تیر برای جلب نظر لوکن به دروازه های اولدوآر آمد و از لوکن خواست کرد تا کنترل اولدوآر را به او بدهد. این در حالی بود که آرکیداس و آیرونا به اولدوآر نفوذ کردند و دیسکها را دزدیدند و در نهایت از طریق تپه های استورم پیک فرار کردند. تیر تعداد زیادی از مخلوقات تایتانی را جمع آوری کرد تا در سفرشان آنان را یاری کنند و این درحالی بود که وریکولها، نجات یافتگان ارثنها و تعداد زیادی از مکانومها تحت تاثیر نفرین گوشت قرار گرفته بودند.
زمانی که لوکن از دزدیده شدن دیسکها باخبر شد بسیار وحشت کرد. او از ترس باخبر شدن آلگالون و پانتئون دو کتراکسی وحشتناک را بدنبال گروه تیر فرستاد. بعد از هفته های طولانی آنان گروه تیر را پیدا کردند. تیر به آرکیداس و آیرونا دستور داد تا به سمت جنوب فرار کنند در حالی که او باقی ماند تا این موجودات را متوقف کند. آنان برای شش روز جنگیدند و در نهایت تیر تصمیم گرفت تا خودش را فدا کند تا از دوستانش محافظت کند. او باقی مانده ی انرژی اش را جمع کرد و انفجار خیره کننده ای بوجود آورد. در این انفجار تیر به همراه خودش یکی از دو موجود را کشت و دیگری با زخمی شدید به سمت غرب گریخت و دیگر بازنگشت.
به افتخار او، آیرونا نام آن دشت را تیریسفال نام نهاد. آنها آرامگاهی در آنجا ساختند و تیر را به همراه دشمنش در آنجا دفن کردند. سپس معبدی در آنجا ساختند و دست نقره ای تیر را در بالای آن به نشانه ی فداکاری تیر قرار دادند. همچنین پتک تیر که سیلورهند نام داشت در درون معبد قرار گرفت. وریکولها بسیار تحت تاثیر این حرکت تیر قرار گرفتند و تصمیم گرفتند که برای همیشه از قبر تیر حفاظت کنند. آرکیداس، آیرونا و مابقی به جنوب رفتند و در اولدامان ساکن شدند.
وریکولها بخاطر نفرین گوشت فرزندانی ضعیف و زشت( انسان) بدنیا می آوردند. پانزده هزار سال قبل از جنگ اول آنها به این باور رسیدند که خدایانشان آنان را رها کرده اند. شاه وریکولها دستور داد که تمام فرزندان ضعیف باید کشته شوند و کسانی که ازین دستور سرپیچی کنند به همین سرنوشت دچار می شوند. اگرچه برخی از والدین این ریسک را پذیرفتند و فرزندانشان را دورتر از مکانشان مخفی کرد و حتی تعدادی از آنان به دنبال وریکولهای پیرو تیر گشتند تا فرزندانشان را به آنان بسپرند، اما تعداد کمی از آنان موفق به پیدا کردن تیریسفال شدند.
افسانه تیر و علامت او برای همیشه در میان انسانها باقی ماند. وریکولها با تفسیر زندگی تیر به این نتیجه رسیدند که محفل و عدالت راستین فقط با فداکاری بدست می آید. داستانهای وریکولها از تیر و فرهنگشان با انسانها باقی ماند. با اینکه داستان اصلی تیر به مرور زمان محو شده اما داستان تیر هیچوقت محو نشد و تبدیل به منشا الهام جامعه انسانی بخصوص پالادین ها شده است.
نگهبانان تیر یک محفل باستانی از پالادین های انسان هستند که جایگزین وریکولها برای محافظت از مقبره تیر شده اند. همچنین محفل شوالیه های سیلور هند نام و نماد خود را از افسانه ی تیر و دست نقره ایش گرفتند.
منبع: گروه کالیمدور