نزدورمو ی بی زمان، سیمای دسته اژدهایان برنزی و نگهبان زمان، یکی از سیمایان سابق است که توسط تایتان ها برکت داده شدند تا از ازراث محافظت کنند. او به همراه دیگر اژدهایان از جمله الکسترازا، ایسرا، مالیگوس و نلثاریون با گالاکراند مبارزه کردند و وی را شکست دادند.
تایتان ها با دیدن شجاعت و قدرت آنها در مبارزه، به آنها قدرت سیمایی دادند و نگهبانان ازراث قرار دادند و از آنان خواستند که شایعه ی ساخته شدنشان از گالاکراند را پخش کنند. این کار صرفا برای جلوگیری از پخش شدن حقیقت در مورد گالاکراند انجام شد تا کسی قدم در راه آن هیولا نگذارد. در پایان جنگ، نزدورمو، دیگر سیمایان را در ساختن درخت جهان، نوردراسیل یاری رساند. نزدورمو جادویی را در درخت قرار داد که تا زمانی که درخت عظیم الجثه پاینده بود، نایت الف ها عمری جاوید داشته باشند. دسته پروازی برنزی، زارانتار را از مرگ نجات داده، و پیش سرورشان، نزدورمو بردند.
نزدورمو به او موهبت جاودانگی داد و وظیفه ی نوشتن تاریخ ازراث را به او محول کرد و به او لورهمر را داد. در حین جنگ دوم وارلاک اورک، نکروس توانست به اهریمن روان دست یابد. وی از آن برای به زنجیر درآوردن الکسترازا، ملکه اژدهایان سرخ، استفاده کرد و نسل او را وادار به خدمت کردن به اورک ها کرد. در آخر اهریمن روان در گریم باتول توسط جادوگر رونین که موفق به بدست آوردن فلسی از مرگبال شده بود (از آنجایی که مرگبال تنها کسی بود که قدرتش را به اهریمن روان اضافه نکرده بود، تنها خود او بود که میتوانست به آن آسیب برساند) نابود شد. نزدورمو، که توسط ایسرا (خود ایسرا نیز توسط کراسوس) قانع به کمک شده بود، به دیگر سیمایان در تعقیب مرگبال یاری رساند.
اگر چه نزدورمو شخصا در حمله ی دوم لژیون سوزان حضور نداشت، اما تصمیمی گرفته بود که تاثیر بسیار مهمی در دنیای امروز ما گذاشت. زمانی که نژاد های فانی با هم متحد شده و آخرین ایستادگی شان را در کوه هایجال کردند، درخت جهان، نوردراسیل، برای نابود کردن آرکیماند فدا شد، که نتیجه اش فانی شدن دوباره ی نایت الف ها بود. دروید هایی که توسط فاندرال استاگلم رهبری میشدند، درخت دیگری را در کالیمدور کاشتند و آن را تلدراسیل نامیدند، اگرچه این درخت برکات نزدورمو و یا دیگر سیمایان را دریافت نکرد.
مدت کوتاهی بعد از پایان جنگ سوم، جادوگر انسان رونین توسط اژدها ساحر، کراسوس از کیرین تور، احظار شد. نزدورمو که در زمان های مختلفی گرفتار شده بود، به سختی توانسته بود توجه کراسوس را به مکانی عجیب در کوهستان های کالیمدور جلب کند. در همین حین، براکسیگار ساورفنگ و گاسکال نیز توسط جنگسالارشان ترال برای همین ماموریت به آنجا فرستاده شده بودند، و گرفتار اتفاقاتی عجیب که در همان نزدیکی در حال وقوع بود، شدند.
زمانی که به آنجا رسیدند، کراسوس، رونین و براکس متوجه چاله ای در زمان شدند. آنها به داخل چاله کشیده شده، و از ده هزار سال قبل در آوردند، درست قبل از حمله ی لژیون سوزان. بعد از پایان جنگ و بازگشت قهرمانان، نزدورمو مکالمه ی کوتاهی با کراسوس داشت، و از او بابت کمکش تشکر کرد و قبول کرد تا موقتا از تخم های اژدهایان آبی که اژدها ساحر نجات داده بود، مراقبت کند. این تنها باری بود که سیمای زمان اجازه ی وقوع تغییرات در زمان را میداد، با این باور که چند اژدهای آبی، بهتر از دنیایی بدون اژدهایان آبی است.